مردم شناسی
مردم شناسی

پژوهش های میدانی درزمینه مردم شناسی ایران
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
3 فروردين 1395
4 خرداد 1394
5 آبان 1393
2 اسفند 1391
5 دی 1391
7 آبان 1391
3 مرداد 1391
7 تير 1391
5 تير 1391
3 تير 1391
2 تير 1391
1 تير 1391
6 مهر 1390
3 مهر 1390
2 مهر 1390
نويسندگان
محمدسعیدجانب اللهی
کد هاي جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

هشتگرد  <-PostCategory-> 

2/ 1/ 79 هشتگرد

امروز به هشتگرد رفتم، توسط معاون فرماندار آقای چگینی بادونفر آشناشدم که هر دو صاحب ذوق و اهل پژوهش بودند، و هریک امکان دسترسی مرا به یک نقطه دست نایافتنی فراهم کردند ، عسکری گفت من تورا به گلدره می برم ، که طایفه ای دامدار وکوچنده در آنجا اردو  زده اند ، وعلوی تبار گفت من تو را به ترک محله طالقان می برم ، که کسی رابه خود راه نمی دهند ، من در سفر قبلی سر راهم به جوستان از کنار این محله عبور کرده بودم ، درباره ساکنین آن مطالب ضدو نقیضی شنیده بودم ،  همان طورکه رسم است ، برای گروه های عزلت نشین شایعه فراوان می سازند ، این بود که فرصت را غنیمت شمردم ، وقرار شدکه همین امروز بعداز ظهر به طالقان برویم و رفتیم ،  با بزرگ و ریش سفیدآن ها به گفتگو نشستیم ، ایشان سؤالات مرا بادقت پاسخ گفت ، اما اجازه ضبط و نشر نداد

· گفت ماپیروان آیت الله میرزاصادق تبریزی هستیم ، که از مجتهدین دوره مشروطیت بوده اند ، ایشان مشروطه رامشروع نمی دانست ، و به آن تمکین نکرد حتی استفاده ازخدمات اجتماعی که این حکومت بنیان آن راگذاشت ، منع کرد، این است که ما امروز از این مظاهر تمدن استفاده نمی کنیم ، از برق واز وسایل نقلیه تا آنجاکه بتوانیم پرهیزمی کنیم ، وآنچه راهم که دستورش ندانیم ، حکم به توقف می دهیم ، دلیل کوچ آن ها ازتبریز اختلاف برسرجانشینی میرزاصادق بوده است ، که ظاهراً اورا شایسته این مقام نمی دانستند، اول به شهسوار کوچ می کنند ، ولی چون درآن جا بامشکلاتی مواجه می شوند ، به طالقان می آیند، زیرا هم شناخت قبلی از آن داشتند ، وهم درمورد آن اخبار واحادیثی شنیده بودند ، دال براین که 13 نفراز یاران امام زمان ازاین شهرند ، لذادرسال 1369 به این سمت می آیند ، ولی چون از مردم دوری  می کنند ، همه را جزخود اهل بیرون می دانند  وبه هیچ وجه به اهل و عیال خود اجازه معاشرت با مردم نمی دهند   شایعات زیادی درباره آن ها رواج می یابد ، مثلا چون فقط گوسفندنر سرمی برند، ویا اوایل می خواستند درالموت منزل گزینند ، برخی آن ها را وابسته به فرقه اسماعلیه دانستند  خلاصه هرکسی نامی برآن ها نهاد ، حتی این اختلاف قول درنام گذاری محله اشان سرایت کرد ، چون از برق استفاده نمی کنند ، وشب ها درنور فانوس امور می گذرانند ، برخی  به محله اشان نام فانوس آباددادند . ودسته دیگرکه شنیده بودند ،  این گروه از تبریز آمده اند ، نام ترک آباد را برای محله آن ها انتخاب کردند .

23/ 1/ 79  هشتگرد 

امروزباردیگر به هشتگرد آمدیم ، تااز این شهر اطلاعاتی به دست آوریم ، گشتیم یکی راپیداکنیم ، که بومی و از ساکنین قدیمی هشتگردباشد ، درجستجوی خود به حاج قربان زعیم رسیدیم که دربیرون شهردرتاکستان خود مشغول کار بود   او گفت دراین جا کشت مو تقریباً عمومیت دارد و به سه شیوه می کارند: 

1- کاسه ای  که مو را در زمین صاف می کارند، دراین نوع کشت مو به آب کمتری نیازدارد ، به طوری که درطول سال زراعی دو یاسه وعده آب برای آن کافی است ، یک بار بعداز هرس که قبل از پائیز است ، به آن زخم آب می دهند ( یعنی زمین را شخم سطحی می زنند و آب می دهند)  یک بارهم درچله زمستان یک آب چله می خورد، اگر بارندگی نشود یک آب هم در اردیبهشت به آن می دهند.

2- قارق (qâreq) که روش جو و پشته است ، که بوته ها روی پشته قرار دارد ، لذاتالحظه برداشت به آن آب می دهند

3- هوائی یاچراغ پا : که برای هرمو یک پایه چوبی می گذارند ، تامو به آن تکیه کند .

نوع کشت نیزمتفاوت است ، وبه دوطریق زیرمی کارند

١- کشت قلمه : که با نهرکن یا بیل چاله هائی به فواصل معین می کنند ، اول مقداری پهن یاکاه درچاله می ریزند که خنک باشد ، سپس در هر چاله حداقل سه قلمه می گذارند، اگر همه آن ها جوانه زد وگرفت ، یکی را باقی می گذارند ، و بقیه را به جای دیگر منتقل می کنند .

٢- کشت نهال : دراین نوع نهال ریشه داررابه همان ترتیب درچاله قرارمی دهند ، که زودترهم به بارمی نشیند ، ورشدمی کند ، درهردوحالدرفاصله رشدوبه بارنشستن موزمین را بلا استفاده نمی گذارند ، و حداقل تا دوسال اول درآن به کشت صیفی می پردازند .

آفت : آنچه مو را نابود می کند ، سرمازدگی دریک زمان خاص است ،  مثلادرپائیز١٧یا١٨مهر است ، اگر از این شب ها بگذرد ، دیگرخطری مو را تهدید نمی کند ، در بهارسه هشت و دوشش بعدازآن باید بگذرد .یعنی ٢۴ فروردین وپنجم وششم اردیبهشت یک نوع باد به نام قاغزان ( نام روستائی درقزوین است ) یا باد مه می وزد که جهت آن از غرب به شرق است ، این بادکه ازطرف قزوین می وزد ، اگرتا صبح به طور متوالی بوزد ، لطمه ای به مو نمی خورد ، امادر اواخر شب از وزش بایستد، مویخ می زند، البته اگرزمین خشک باشد، چنانچه آب به زمین داده باشند، ودرشب سرما آب به اصطلاح کارکند ( یعنی هنوز روی زمین باشد ) یخ نمی زند .

- هرس : قاعده این است که مو در هنگام هرس پرلشکر نکنند ، یعنی شاخه های زیاد برای آن باقی نگذارند ، درغیر این صورت بار کمتری خواهد داد ، برای هر مو ٢۵ شاخه کافی است ، و برای هربال یا شاخه هم نبایدبیش ازسه بند( محل رویش شاخه جدیدی که باخوشه همراه است ) داشته باشد .

ازآقای زعیم راجع به وجه تسمیه هشتگرد پرسیدم ، گفت صحیح آن هشت کرداست ، که سال هاپیش دقیقاً این تعداد کرد با خانواده به زور یا با اختیار از کرمانشاه به این منطقه آمدند، وبه مرور زاد و ولدکردند ، و زیاد شدند ، گفتم شنیده ام اهل حق هستند ، و این جامدفن یکی از رهبران مذهبی  آن هاست .گفت بله نوراللهی دراین جا دفن است . وقت کنجکاوی بیشتر نداشتم ، بعدها شنیدم همه کردهای ساکن هشتگرد اهل حق هستند ، و به تازگی دو فرقه شده اند، جمعی که با نظر نورعلی مبنی برجایز شمردن حذف شارب موافق اند ، وگروهی که همچنان به حفظ شارب دل بسته اند   از سلسله اول هرسال در روزخاص برای زیارت قبر نورعلی دراین جاگرد می آیند .

 

بعدازظهرهمان روز  ، گلدره

بعداز ظهر به اتفاق دوستان جدید علوی تبار و عسکری به گلدره رفتیم  ، که درنزدیکی محمدآباد یکی از روستاهای بخش نجم آباد است ، گلدره قشلاق طایفه کلکو است ، ییلاق آن ها درحوالی خشک رود کناره جاده ساوه در حدفاصل بوئین زهرا تا اشتهارد است ، که از قرار معلوم اتراقگاه کل کلکوها درآن حوالی است ، من قبلا ًگروه هائی ازاین طایفه را در ورامین و قمرود دیده بودم ، و بافرهنگشان کم وبیش آشنائی داشتم ، دراین جابیشتر شترداری می کنند ، و چندرأس گوسفندنیز دارند ، یک بقر( شترنر دوکوهان ) هم برای اصلاح نژاد شترانشان ازمغان آورده بودند ، قبلاً از اصلاح نژاد با این شتربحث کرده ام

· این گروه از اواخر فروردین به این منطقه می آیند، و تا فصل درو گندم در این جا می مانند ، بعد به سفیدکوه و قمرود می روند ، اکنون هم گوسفندان را به سفیدکوه فرستاده بودند ، و زن و بچه ها این جاماندگار    شده اند . بایکی دواتاقک گلی که ساخته اند، بنیان روستای عشایری تازه ای را پی افکنده اند ، بچه ها بعضا شناسنامه نداشتند    با این حال در یک کانتینر مدرسه ای ازطرف نهضت سواد آموزی برای آن ها دائرشده بود ، یک سرباز معلم تاکلاس سه به آن هادرس می داد، ١١نفر شاگردداشت ، به تازگی شیر آبی هم  برای آن ها کشیده بودند . و این همه خدماتی بود ، که از آن بهرمند بودند ، زن سالمندی به نام سلطان برهمه که در واقع نوه و نبیره و پسر و داماد خودش بودند ،  حکم می راند در راه برگشت به نجم آباد که زادگاه شیخ هادی معروف است ، سری زدیم ، روستای بزرگی بود ، که هنوز بافت سنتی خود را حفظ کرده بود، به مسجدی که اقامه نماز می کرده نیز رفتیم ، مخروبه ای بود، که به حال خود رهایش کرده بودند در این روستا به نمونه ای از آثار محله گرائی هم برخورد داشتیم ، که هم زمان در دومحله چسبیده به هم مراسم تعزیه خوانی برقرارکرده بودند .

  

 

منابع

 

١- پورکریم ،فشندک ،  ١٣۴١، تهران

 

 

٢- حسینی موسی ، ١٣٨٢ ، زهرا ، شهربابک سرزمین فیروزه ، بامقدمه دکترمحمدابراهیم باستانی پاریزی ، مرکزکرمان شناسی ، کرمان

 

 

٣- صفی نژاد ، ١٣۵۶ ، جواد، بنه ، توس ، تهران

 

 


·

امامن برخلاف قول والبته بیشتربه نیت خیرکه ازدامنه شایعات بکاهم ، اظهارات ایشان رادرمقاله ای باعنوان : "نگاهی مردم شناختی به   نگرش های دینی درروستاوشهرهای اقماری تهران "درپژوهشنامه دفتریکم سال ١٣٧٩ ، ازانتشارات اداره کل میراث فرهنگی استان تهران به چاپ رساندم .

· نک.گزارشی ازسفربه ییلاقات عشایرایلسون ، فصلنامه ذخایرانقلاب شماره ١۵ و١٨ تابستان ٧٠ وبهار٧١

لینک نوشته

   سفرنامه طالقان و هشتگرد   

 

هفت سال بعد 21 / 1/ 79  شهرک

چون درسفر قبل تشنه ازطالقان وساوجبلاغ برگشته بودم  تشنه کسب اطلاعات بیشتر ،دنبال فرصتی می گشتم تا باردیگر به این منطقه سفرکنم ، بالاخره دراین بهار به این آرزو دست یافتم ، بعداز تمهیدمقدمات عازم شهرک شدم ، سادات یکی ازبچه های مستقر درآن جا با گرمی از مااستقبال کرد ، قرارشد ، باراهنمائی او یک فردمطلع محلی را پیداکنیم ، واین بار ازشهرک بپرسیم ، اما کسی را نیافتیم ، سرانجام سادات مغازه شاعرشهرآقای اکبریان را به مانشان داد ، و گفت آدم مطلع وعلاقمندی است ، بهروزکه زبانش ازمن چرب و نرم تراست به داخل رفت ، وبا او قرارگفتگو گذاشت ، برای بعداز ظهر به ماوقت داد ،  ناهار خوردیم ، دراتاق سرد اداره که وسایل رفاهی آن به یک موکت مندرس و دو تشک ابری چرک آلود محدود می شد ، اتراق کردیم ، اماتاساعت دو بیشتر دوام نیاوردیم ، وطاقتمان طاق شد ، و ازآن جا زدیم بیرون  رفتیم به روستای زرنیان ، باراهنمائی اهالی درخانه ای را زدیم ، که گفته بودند، آدم مطلعی است ، مردمیان سالی در برویمان بازکرد ، وقتی خواسته امان راشنید ، بافضل نمائی این مثل را برای ما بازگو کرد، افلاطون برای درمان همسر سلطان به دربار خوانده شد ، ناراحتی زن را ازحاملگی تشخیص داد ، اما از ناصیه شاه خواندکه او را فرزند نمی شود ، گفت باملکه درخلوت بایدسخن گفت ، چون خلوت کردند، رو به زن کرد  وگفت درناصیه شاه نقش فرزند نمی بینم ، این بار از که داری ؟ زن به ناچار اعتراف کرد ، که جوان خوش سیمائی از همدان به این جا آمده بود ، این بار از اوست . افلاطون داروئی به او داد و از در بیرون آمد . ارسطو را دید ، او به افلاطون گفت ملکه یادگاری ازهمدانی داشت  ، افلاطون با معاینه و ارسطو بامشاهده به این نکته رسیدند ، اکنون تو می بینی و        می گوئی یا می شنوی و می گوئی ؟ گفتم ماچشم وگوش را با هم به کار می گیریم ، چون فرصت نداشتیم  ، بهروز ماندکه با او گفتگوکند،ومن به شهر آمدم ، تا پای سخن شاعر شهر بنشینم ، با او ساعت چهار قرارگذاشته بودیم ، ومن نیم ساعت زودتر رسیده بودم ، شاعر برای اینکه وقت شناسی خود را به رخم بکشد ، خواست که بروم و سرساعت بیایم  باپرسه درشهر نیم ساعت وقت را بی رحمانه کشتم ، و سر ساعت چهار برگشتم ، و پای سخن  آقای اکبریان شاعر طالقانی که باتخلص هاتف شعر می گوید ، نشستم ، بعد از احوال پرسی گفتم : اهل شعر و ادب هستی ، پس از ادبیات شفاهی طالقان صحبت کنیم  ، و او قصه عزیز و نگار را که خود با شعر تفسیر و تبیین کرده بود، برایم بازخوانی کرد، البته   ترانه های اصلی رامی خواند ، و قصه اش رامی گفت ، بعدهم کتابش را به من هدیه کرد . در این جاخلاصه این قصه را که شهرهای دیگری مثل دماوندو رشت هم منسوب به خود می دانند، به روایت آقای اکبریان می آورم :

عزیز و نگار پسرعمو و دختر عمو بودند، ازکودکی پیمان وصل داشتند، ولی مادر نگار که دخترخود را برای خواهرزاده اش کل احمد در نظر گرفته بود، بدون توجه به دل بستگی این دو با هم نگار را به عقد پسرخاله اش داد ، در دوبیتی زیر عزیز نگار را از تن دادن به این ازدواج سرزنش می کند

نگارجانم نرو حالت ببینم         دلم خواهددمی نزدت نشینم

تو با قرآن قسم خوردی تو را یار به غیرازمن نگیری آدمیزاد

کل احمدنگار را عقدکرده و او را همراه با کاروانی روانه روستای محل اقامت خود می کند ، عزیز که می بیند یارش را به دیگری داده اند، و نگار اکنون مجبور است ، یار و دیار قدیم را ترک کند به دنبال کاروان معشوق راه می افتد و دورادور او را تحت نظر می گیرد ، نگارکه درمی یابد ، عزیز به دنبال او روان است  دیگر در کجاوه نمی نشیند و سوار مادیان می شود

نگار جانم سوار مادیون شد

دو چشمش بر من و اشکش روون شد

الهی مادرگبرش بمیرد    زمین ازخون زنگار گیرد

بالاخره پس ازماجراهای زیاد عزیز موفق می شود ، که یارش را به حکم حاکم از کل احمد بگیرد ، ولی وقتی این دو به روستای خود بر می گردند، مادر نگار آن ها را به خانه راه نداد  و گفت نگار زن کل احمد است  ، و به تو حرام  است ، و مردم را علیه او تحریک کرد ، از طرف دیگر کل احمد نیز با جمعی از یاران خود به آردکان آمد ، و بین موافقین و مخالفین نزاع در گرفت ، عزیز که نمی خواست خون ریزی راه بیفتد، به نگار گفت من بااسب به رودخانه می زنم و به طرف فشندک و زیدشت می روم ، تو هم خود را به آن جا برسان ، ولی وقتی به رودخانه می زند ، آب او و اسبش را باخود می برد نگار وقتی عزیز را در خطر غرق شدن دید ، در  رودخانه پرید ، و شناکنان خود را به عزیز رساند، ولی هر دو با هم غرق شدند و آب جسد آن ها را به رودبار برد ، مردم رودبار جسدآن ها را از رودخانه گرفتند ، و درساحل رودخانه دفن کردند عزیز در یک دوبیتی این حادثه راپیش بینی کرده بود :

کوهان آغشته بود، دستش غمینه    مآل عاشقی آخرچنینه

روزگارسیاه من و دلبر     آخر و عاقبت رودبار زمینه

شاعرشهرطالقان چند ضرب المثل ، و ترانه و لالائی هم گفت  که نمونه هائی از آن را در این جا می آورم

ضرب المثل

1- نرم برو اشکرده گردانnarmborow oškorda gordân                     ترجمه : به آرامی اماسخت می برد . کنایه از اینکه زیر زیرکی کار می کند

2- آوازه برفی در شییه ، اما چونس پامی سوزانه

âvâza barfi dar šiya ammâ čunos pâ misuzâna   

ترجمه : آوازه برف به سردی در رفته ، اما چونس ( که به صورت شبنم به زمین می نشیند، و مثل برف سفیداست ) پارا می سوزاند . کنایه از اینکه آدم های ظاهر الصلاح آزارشان بیشتراز اشرار است .

3- بهاری هوا ، زن و شوهری دعوا

ترجمه : دعوای زن وشوهرمثل هوای بهاراست ، که گاهی آفتاب وگاهی ابری است .

4- دوتائی یه برگ سرنشته ای مه ، تکان بخوریم یکیمان جیک میشه

Do tâi ye barg-e sar neštai ma  takân boxorim yakimân jik miša

ترجمه : دوتائی روی یک برگ نشسته ایم ، تکان بخوریم   یکی از مامی افتد .

ترانه های محلی

کبوتر بچه ای آوردم از کوه       شایداز بچگی بامن کندخو

نمی دانستم کبوتربی وفایه  پشت برمن کند، رودهمان کوه

== - -

درختی سبزبودم کنج بیشه     مرا پازدن با ضرب تیشه

مرا از پازدن قلیان بسازن        که برقلبم نهن آتش همیشه

درخت غم به جانم کرده ریشه به درگاه خدا نالم همیشه

لینک نوشته
   ساوجبلاغ   

 

 7 / 9/ 72  همان روستا

امروز برای کسب اطلاعات بیشترباردیگربه احمدآباد آمدیم  مسؤل شورا آقای وادی خیر توضیح دادکه در نظام قدیم برای تقسیم آب هرشبانه روزبه دو "هنگام" تقسیم می شد ، از طلوع تا غروب یک هنگام  و از غروب تا طلوع نیز یک هنگام بود که طبق معمول در هر گردش "هنگام "شب با روز عوض      می شد ، تا همگان ازحقوق مساوی برخوردار باشند      هنگام ها به نام بنه بود ، که چون بنه نیز مثل زیوار در سوهان به نام سربنه نامیده می شد ، بنابراین هر هنگام به نام سربنه شناخته می شد .این نام گذاری البته برای سهولت کار درتعیین نوبت افراداست ، امروزه به علت تغییر شیوه آبیاری وجای گزینی چاه عمیق سهم آب هرکس باساعت مشخص می شود . پانزده روز مانده به عید موتور چاه ها را روشن    می کنند ، و از همان روز نیز اولین فصل زراعی شروع شده و سهم آب هرکسی بر این مبدأ قرار می گیرد ، هرنفرکه به ترتیب نوبت هر6 روز یک بارمی تواند از سهم آب خوداستفاده کند .اگرآب نگیرد ، سهمی نخواهدداشت .زیرا کسی نمی تواند ، دریک نوبت سهم آب خود را برای نوبت بعد ذخیره کند ، لذا اگر درآن زمان به آب نیاز ندارد ، می تواند ، سهم آب خود را به دیگری بفروشد ، درطول سال جز فصل زمستان که موتور خاموش است ، آب همیشه در دسترس قراردارد ، در زمان خاموش کردن موتور حداقل اعضاء چهاربنه باید تأیید کنند  که دیگر نیازی به آب نیست . معمولا دراواخر پائیز واگر بارندگی باشد ، کمی زودتر از این زمان موتورها راخاموش می کنند . درخاموشی های اضطراری نیز برای این که حق کسی ضایع نشود ، طول زمان خاموشی درنوبت هر "بنه "رامشخص کرده نام بنه ای که ازاین بابت متضرر شده است نیز می نویسند ، تادر دفعات بعد با تکرار این خاموشی جمع زمان به حداقل نیم هنگام برسد ، بعد یک روز را به عنوان "مودول" (mowdul) درنظر می گیرند ، واین مدت را بر طول گردش آب دریک دور  می افزایند ، و آب را به بنه های زیان دیده می دهند .

نظام های بهره برداری اززمین : دراحمدآباد سه نوع نظام بهره برداری از زمین وجوددارد :

1- اجاره کاری : که خود به دو دوره بهاره و پائیزه تقسیم   می شود ، فصل شروع اولی از اول بهار که محصول گندم ازآب می افتد ، شروع می شود ، یعنی در همین زمان آب و زمین به مستأجر تحویل می دهند ، و آخر پائیز همان سال قرارداد فسخ می شود ، ولی درپائیز از اول پائیزکه زمین وآب را در اختیار کشاورز قرار می دهند تا آخر پائیز سال بعد در اختیار اوست  ، در زمان تحقیق میزان اجاره پائیز و بهاره بر روی هم 175 هزارتومان بود .

2- نصفه کاری : آب و زمین و نصف مخارج کشت ، داشت و برداشت بر عهده مالک است ، محصول نصف به نصف بین مالک و کشاورز تقسیم می شود .

3- برزگری : که درقدیم معمول بود ، از پنج عامل تولید چهار عامل ارباب می داد  و رعیت فقط کار می کرد ، در این شیوه نیز محصول نصف به نصف بین طرفین تقسیم می شد

تقویم فعالیت های کشاورزی: در احمدآباد کشت عمده مردم گندم است ، که امروزه تقریباً مکانیزه شده است ، و دیگر به ندرت از روش ها و ابزار سنتی استفاده می شود ، در احمدآباد کشت گندم  روندی به شرح زیردارد

1- انتخاب زمین: برای کشت گندم از زمین آیش و اگر نبود از زمینی که ذرت بوده و برداشت شده یا زمین "کاله" (kâla)        ( گندم زار یا جوزار)  استفاده می کنند

2- فصل کشت : برای کشت گندم دو زمان وجود دارد

1-2- رایش (râyeš)  ( زودکاشتن ) : که به محض شروع فصل کشت یعنی پائیز گندم را می کارند .

2-2- کرپه (korpa) ( دیرکاشتن) : که دیرتر از زمان معمول      می کارند

3- مراحل کشت :

1-3- شخم که اول شخم بعد دیسک سپس لیور (liver)         می زنند

2-3- بذرپاشی : بذر و کود را با هم می پاشند ، در این مرحله از کود فسفات که به اصطلاح زیرپاش نام دارد، استفاده      می شود، پس از این مرحله بار دیگر دیسک می زنند ، که کود و بذر با خاک کاملا مخلوط شود .

4- پته بندی : برای سهولت آبیاری اول زمین راکرت بندی   می کنند، عرض هر کرت سه تاچهار متر و طول آن 150 متر است ، درمرحله بعد با نهرکن از هر صدمتر یک شاه جو و هر 150 متر یک آب انداز یا "ماهک" یعنی جوب فرعی می زنند ، در داخل جوی ها نیز به درحدفاصل هر 6 کرت پته بندی می کنند ، یعنی شیب زمین را می گیرند ، و باپلاستیک یامقداری کلش (kolaš) ( ساقه خشک گندم) درلبه شیب ها می گذارند تا سرعت آب خاک را نشوید .

5- آبیاری



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در چهار شنبه 6 مهر 1390برچسب:,ساعت 19:2 توسط محمدسعیدجانب اللهی |
مطالب پيشين
» سفرنامه ی مردم شناسی شهرهای اقماری تهران
» برگرفته از وبلاگ میبد شناسی چکیده ی دفتر چهارم چهل گفتار درمردم شناسی میبد . نویسنده محمد سعید ج
» سفرنامه مردم شناختی بافق برگرفته ازوبلاگ انسان شناسی یزد
» شيوه ی حفرقنات برگرفته از وبلاگ قنات شناسی
» سفرنامه ی مردم شناختی مهریز (نگاهی به مردم نگاری مهريز) برگرفته از وبلاگ "انسان شناسی یزد"
» نخل بندی و نخل گردانی درمیبد - برداشت از وبلاگ انسان شناسی یزد
» طایفه براهویی(سیستان وبلوچستان ) از وبلاگ انسان شناسی سیستان
» طایفه ی صیادی - برگرفته از وبلاگ " انسان شناسی سیستان "
» یک قصه ازقصه بچه های میبد
» طایفه نارویی
» زن بلوچ وخون بست
» نقش پنهان زن درگستره پنج قرن تاریخ بلوچ
» وبلاگ های من
» دنباله آئین های مذهبی سمنان
» دنباله تعزیه خوانی
» دنباله تعزیه خوانی
» هشتگرد
» گذری به مردم شناسی سمنان . برداشت ازوبلاگ "هزارنکته مردم شناسی ازهزارنقطه ایران"





موضوعات
سفرنامه مردم شناختی ساوجبلاغ
تعزیه خوانی درسمنان
دنباله ی تعزیه
سمنان
آیین های مذهبی
بلوچ
نقش پنهان زن بلوچ
زن بلوچ وخون بست
طایفه ی نارویی وازدواج سیاسی
نخل گردانی
نخل بندی ونخل گردانی درمیبد
قصه
قصه بچه های میبد
طوایف سیستان
طایفه صیادی
طایفه براهویی
نخل بندی ونخل گردانی در میبد
پيوندها


میبدشناسی انسان شناسی عشایر وطوایف ایران انسان شناسی سیستان انسان شناسی بلوچ انسان شناسی یزد مردم نگاری میبد هزارنکته مردم شناسی ازهزار نقطه ایران قنات شناسی کیت اگزوز زنون قوی چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مردم شناسی و آدرس 213254.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

انسان شناسی عشایروطوایف ایران
مردم شناسی میبد
هزارنکته مردم شناسی ازهزارنقطه ایران
قصه بچه های میبد
انسان شناسی یزد
انسان شناسی سیستان
انسان شناسی بلوچ
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com